... تا اوج

دست نوشته های رضا امیدی

... تا اوج

دست نوشته های رضا امیدی

اگرهای سبز

 بسیار روشن است که بین سه جمله زیر تفاوتی وجود دارد

۱- ای کاش یک باغ داشتم.

۲- من میتوانم یک باغ داشته باشم.

۳- من باید یک باغ داشته باشم.

همواره عمق ذهنیات و تفکرات و تصورات  ما به نحوی شامل یکی از جملات فوق است و البته این در تمام انسانها مشترک است . هر چند ممکن است مصداقها متفاوت باشد و شما بتوانید به جای کلمه " باغ "  هزاران مصداق دیگر بیابید.

جمله اول صرفا " آرزوهای " ماست. ای کاشهای ما اگر معطوف به گذشته باشد حسرت نام دارد واگر معطوف به حال و آینده باشد امید دستیابی به آن چند برابر می شود.

آرزو ها عمدتا ذهنی و گاهی به زبان هم می آیند ولی هنوز به مرحله شعار هم نرسیده اند.

تمام انسانها جمله اول را تجربه کرده اند و چون همگانی است لذا  انسانها در این مرحله از یکدیگر متمایز نمی شوند .

جمله دوم مرحله " باورهای " ماست. باورها از مرحله آرزوی صرف و از فضای ذهن و زبان و حرف گذشته و به محیط قلب و اعتقاد رسیده اند و شعارهای ما را تشکیل می دهند .

تمام انسانها جمله اول را تجربه کرده اند ولی بعضی از آنها به جمله دوم که مرحله احساس توانایی است دست یافته اند به عبارت دیگر بعضی از آنها در خود توانایی دستیابی به  ای کاش ها را حس می کنند و البته برای خود دلایل قابل قبولی دارند.

مطمئنا با دوستان و همکاران زیادی روبرو شده ایم که دوست دارند درس بخوانند و یا ادامه تحصیل دهند ( مرحله آرزوها ) ولی آنها به ما گفته اند که ؛‌ دیگه از ما گذشته ؛ 

انسانها دیگر به زمان گذشته خود دسترسی ندارند اما غالبا از یاد می برند که زمان حال و آینده روبروی آنهاست.

چرا  نمی توانیم به ای کاش های خود رنگ توانایی ببخشیم و به جمله دوم برسیم؟

زمان گذشته نامطلوب می تواند انسان را از جنبه روانی شرطی کند به این معنا که زمان حال و آینده را نیز "درگذشته"  ببیند و بنابراین نامطلوب فرض نماید.

هر چند نمی توان بر فرا رسیدن زمان حال و آینده تسلط یافت و بی اختیار ما می رسد و سر می رسد اما می توان برای چگونه رسیدن و چگونه سر رسیدن آن برنامه داشت. و آن معطوف باور آرزوهای ماست. آرزوهای بسیاری که هنوز فرصت بسیاری برای تحقق آنها داریم.  

از میان "تمام انسانها" " کسانی" یافت می شوند که آرزوهای خود را باور می کنند اما هیچگاه تعداد "تمام انسانها"  برابر" کسانی"  نیست. باور آرزوها در ما حس توانایی ایجاد می نماید یا به عبارتی حس توانایی است که سبب می شود آرزوهای خود را باور کنیم.

چون آرزوها در دنیای مجازی تخیل ما شکل می گیرند لذا  عمدتا دنیای درونی ذهن ما با دنیای واقعی بیرون انطباق ندارد. و البته ما در دنیای واقعی و در میان واقعیت موجود زندگی می کنیم.

همان دوست یا همکار به شما خواهد گفت: دوست دارد تحصیل را ادامه دهد ولی گذران زندگی امروزی دیگر چنین فرصتی  را به او نمی دهد   از ما دیگه گذشته  . او خواهد گفت: نا امید نیستم ولی از امید محرومم.

هنوز نهال باور آرزوها  در ما ریشه  نکرده و  حس توانایی ثبات نیافته است که دنیای بیرون ما را به درنگ وا می دارد و به مرحله ترس غریب می کشاند.

بسیاری در مرحله " ترس غریب" به حس توانایی که در وجودشان جوانه زده است می خندند و با خود می گویند: دیوونه شدی. چه فکرایی می کنیا. تو رو چه به این کارا.

ترس غریب در حس توانایی ما شک و خلل ایجاد می نماید. اکنون مرحله کارزار حس توانایی با شک توانایی است. اگر حس توانایی بر شک توانایی فاتح گردد باور راسخ می گردد که گویی ایمان راسخ است.

باورهای راسخ در ما هیجان اقدام _ انگیزه حرکت و انرژی ماندن خلق می کند و این برای شروع کافی است. تربیت حس توانایی به تدریج نقطه های معنادار و شفافی را در مسیر حرکت ما ایجاد می نماید. مفهوم آن نقاط را به خوبی درک می کنید. چشمهایتان را می بندید و آن نقطه معین را با دستان خود لمس می کنید. و با خود می گویید من باید تو را داشته باشم. و بدین ترتیب مجموعه ای از نقاط معین  آنگاه مجموعه ای از بایدهای اختیاری را در شما پدید می آورد. و هدف چیزی جز مجموعه ای از بایدهای اختیاری نیست.

بایدهای اختیاری که از توانایی خود ما سرچشمه گرفته است نه از توانایی دیگران. بایدهایی که دیگران ما را به آن امر و نهی می کنند توانایی دیگران است.

بایدهای اختیاری که از حس توانایی و آن نیز از باور آرزوهامان خلق شده اند هدف ما را زیبا می سازند که رسیدن را نتیجه می دهند.

حس توانایی در ما انجامی نیکو و بایدهای اختیاری در ما سرانجامی نیکو ایجاد می نمایند و آیا هدف از زندگی جز انجامی نیکو و سرانجامی نیکوست؟

بنابراین باید:

                                   ای کاش های خود را باور کنیم.

                اگرها را اگر بکاریم سبز می شود ما اگرهامان را گفتیم و نکاشتیم.

                        آرزوهامان را باور کنیم. هدف زندگی را می سازند.